بانوی آفتاب
تا یک سال شعله های آتشین خورشید، پوست تنش را تازیانه ها می زد.
تا آخر عمرش طعم غذای طبخ شده را نچشید.
این است شیوه عاشقی خانمی که، با چشمانش جسم چاک چاک معشوقش را روی ریگ های داغ دیده بود و می دانست وقت جدایی، تشنه جرعه ای آب بود.
تقدیم به خانم رباب